ابجی جون نازنین من
دخترگلم سلام امشب شب اربعین هست ونمی دونم چه حالی دارم می خوام بنویسم ولی نمی دونم چطور بنویسم و واحساسم را چطور بیان کنم دقیقا یادم نیست حدود یکسال پیش بود که ازطریق یه کلوپ دوستانه باعده ای ازهمشهریهام اشنا شدم با اینکه همه شون خیلی خوب بودن ولی من نسبت به یه نفرکه خیلی مهربون ونازنینه احساس نزدیکی بیشتری پیدا کردم کم کم دوستیمون عمیقترشدبا وبلاگش اشنا شدم ومدتها ست این وبلاگ شده پاتوق هرروزه من اوخیلی خوب می نویسه وحرفاش همیشه به دلم می شینه چون به قول سعدی "حرفی که ازدل برآید لاجرم بردل نشیند " وبه این ترتیب هرروز حداقل یه بارباهم حرف میزنیم هروقت ناراحت ودلخوربوده ام باهاش درددل کرده ام وازگرفتاریها وغصه هام بهش ...
نویسنده :
ماماني
21:21